معنی تسطیح کردن، بالاامدن (به سطح اب) رویه، سطح، ظاهر، بیرون، نما، ظاهری، سطحی، جلادادن, معنی تسطیح کردن، بالاامدن (به سطح اب) رویه، سطح، ظاهر، بیرون، نما، ظاهری، سطحی، جلادادن, معنی تszdp lcbj، fاgااkbj (fi szp اf) cmdi، szp، 'اic، fdcmj، jkا، 'اicd، szpd، [gاbاbj, معنی اصطلاح تسطیح کردن، بالاامدن (به سطح اب) رویه، سطح، ظاهر، بیرون، نما، ظاهری، سطحی، جلادادن, معادل تسطیح کردن، بالاامدن (به سطح اب) رویه، سطح، ظاهر، بیرون، نما، ظاهری، سطحی، جلادادن, تسطیح کردن، بالاامدن (به سطح اب) رویه، سطح، ظاهر، بیرون، نما، ظاهری، سطحی، جلادادن چی میشه؟, تسطیح کردن، بالاامدن (به سطح اب) رویه، سطح، ظاهر، بیرون، نما، ظاهری، سطحی، جلادادن یعنی چی؟, تسطیح کردن، بالاامدن (به سطح اب) رویه، سطح، ظاهر، بیرون، نما، ظاهری، سطحی، جلادادن synonym, تسطیح کردن، بالاامدن (به سطح اب) رویه، سطح، ظاهر، بیرون، نما، ظاهری، سطحی، جلادادن definition,